Tuesday, September 16, 2003
« این زن حرف نمی زند» از آن گونه فیلم هایی ست که سینمای ایران به آن احتیاج دارد. فیلم هایی که بیننده خود را احمق فرض نکرده و به دور از هرگونه ادعای روشنفکرانه و فخر فروشانه ای به شعور مخاطب خود احترام می گذارند. احمد امینی بدون این که نگران پیشینه قدیمی خود به عنوان یک منتقد سینمایی باشد تلاش نموده تا فیلمی آبرومند و قابل اعتنا را بسازد که به مراتب بهتر از چند کار اخیر او مثل « چتری برای دو نفر » و « غریبانه » است. فیلم نامه معمایی امینی و شادمهر راستین به خوبی می تواند بیننده را تا به انتها همراه خود بکشاند و همانند اکثر فیلم های این ژانر در سکانس پایانی تمام گره های داستان را باز کند. ثریا اردلان (کتایون ریاحی) وکالت زن جوانی به نام الهه احمدی (لاله اسکندری) را به دست گرفته که متهم به قتل نامزد خود است. الهه به هیچ وجه حاضر به همکاری با وکیل تسخیری خود نیست و اردلان هم که آبروی حرفه ای خود را در خطر می بیند تصمیم می گیرد تا به هر ترتیب کلید این معما را پیدا کند. هر چند که تعدد حوادث و شخصیت های فرعی موجود در قصه می توانست باعث گمراهی و عدم ارتباط بیننده با فیلم شود اما فیلم نامه و بازی خوب بازیگران به آن کمک نموده تا خط اصلی قصه هیچ گاه از دست نرود. کارگردان برای نمایش تصاویر فلاش بک و تا حدودی انتقال حس پر تنش موجود در شخصیت ها و فضای حاکم بر صحنه از کات های سریع، جامپ کات و دوربین روی دست و حرکت های سریع آن استفاده کرده است که به نوعی نشان از توجه او به ساختار فیلم های جدید هالیوودی دارد. اما در عین حال، به وضوح می توان شباهت هایی را بین صحنه ای که اردلان توسط آن دو خلاف کار با چاقو زخمی می شود با صحنه به دام افتادن جک نیکلسون در « محله چینی ها » پیدا کرد که نشان از علاقه کارگردان به سینمای کلاسیک آمریکا دارد. شاید استفاده از این قطع ها و شیوه تصویر برداری برای انتقال حال و هوا و فضای ملتهب موجود در برخی صحنه ها مناسب باشد اما استفاده افراط گونه از این شیوه گاه باعث خستگی تماشاگر می شود، به خصوص در صحنه هایی که کاربردی مشابه آن چه که در بالا ذکر شد ندارند، مثل صحنه های مربوط به ارتباط الهه و امید، ( کورش تهامی ) همسر اولش، که به هیچ وجه کاربردی منطقی ندارند.
کتایون ریاحی که گویی پس از «شام آخر» مجدداً احیا شده به خوبی از پس نقش وکیلی میانسال که سعی در اثبات توانایی هایش دارد و طبق معمول در زندگی شخصی هم دچار مشکلاتی است بر آمده؛ لاله اسکندری در مرز میان زنی بی گناه که قربانی اطرافیانش شده و زنی اغواگر به خوبی حرکت و ایفای نقش نموده است. شهاب حسینی هم بازیگر قابلی ست که باید مراقب نقش هایی که انتخاب می کند باشد و سعی کند تا از تکرار خودش پرهیز کند.
نخستین اثر هر هنرمندی علاوه بر آن که نشان از میزان توانایی های هنری او دارد، دارای نوعی خلوص و صداقت هم است که معمولاً در آثار بعدی او بنا به شرایط موجود از قبیل توجه به مخاطب و بازگشت سرمایه و ... کمتر به چشم می خورد. به نظرم « سایه های هجوم » که نخستین کار سینمایی احمد امینی است همچنان بهترین ساخته اوست هر چند که هم اکنون به مراتب کارهایش پخته تر و خوش ساخت تر شده اند.
|| 12:22
Comments:
Post a Comment